ترفند دشمن در نابودی وبه فراموشی رسیدن فرهنگ عاشورا
دو انگیزه مهم و اساسی، عامل تلاش برای تحریف این رخداد عظیم الهی است:
- نخست ضدیت و عناد با اصل فرهنگ عاشورا که نماد آن حاکمان جائر و ظالم در طول تاریخ بوده و هستند. کسانی که بیم آن دارند عاشورای الهامبخش، تودههای مردم مظلوم را بر علیه ظلم و جور آنها بشوراند و پادشاهیشان را براندازد. این دسته وقتی نمیتوانند عاشورا را به طور کلی از صحنه زندگی و باور مردم حذف کنند، میکوشند آن رویداد عظیم را در حد یک سوگواره بدون محتوا تقلیل دهند تا خطری برای آنها نداشته باشد.
- اما انگیزه دوم که این روزها بیشتر دیده میشود- توجیه رفتار و اعمال خلاف موازین یک قوم یا گروه است. در این روش، تحریفگران به خوبی میدانند حرکات و رفتارشان کمترین نسبتی با آن قیام الهی ندارد و به جای تلاش برای اصلاح و تعالی خود و پشت کردن به منافع زودگذر دنیا، سعی در مصادره و تفسیر آن قیام نورانی میکنند! سخنانی را به امام حسین(ع) نسبت میدهند که ساحت مقدس حضرتش از آن بری است! و در نتیجه میکوشند عاشورا را به حرکتی یکبار مصرف تبدیل کنند که دیگر عصر و وقت آن گذشته و کسی نباید به فکر تکرار و احیای آن باشد!
حقیقت نشان داده آنان که به ساحت مقدس معصومین علیهم السلام اسائه ادب کردهاند، همه و همه مصداق آیه دهم سوره روم هستند که میفرماید؛ «فرجام کار کسانی که اعمال بد و ناشایست مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخره گرفتند» و چون چنیناند، منشأ فکری مشترکی برای آنها میتوان در نظر گرفت و در نتیجه میبینیم که تحریفها در طول تاریخ یکسان بوده و فقط ادبیات آن تفاوت کرده است.
برخی از مهم ترین ترفند ها دشمنان جهت نابودی و به فراموشی سپردن فرهنگ متعالی و الهی عاشورا را میتوان اینگونه برشمرد:
الف: ادعای عاشقانه بودن حرکت امام حسین(ع) با هدف نفی عاقلانه بودن آن !
ب: ب: برخی نیز اصرار داشتهاند قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام را به عنوان یک «الگوی» غیرقابل تکرار معرفی کنند که تاریخ مصرف آن منحصر به همان زمان وقوع بوده است. برای اثبات نظر انحرافی خود به روش امامان معصوم(ع) بعد از امام حسین علیه السلام استناد میکنند و روش و منش آن بزرگواران را اجتناب از قیام معرفی می کنند،تحریفگران در حالی این ادعا را مطرح میکنند که ائمه پس از امام حسین(ع) یکی پس از دیگری به گواهی مسلمات و محکمات تاریخی ت بدین علت روشی جز روش عاشورایی سیدالشهدا(ع) را انتخاب کردند که اولا سیاست آن زمان اقتضا نمیکرده و دوما یار و یاوری چون 72 تن اصحاب فداکار آن حضرت نداشتند و اگر داشتند، لحظهای در قیام و خروج بر حاکمان ظالم تردید نمیکردند. به عنوان نمونه میتوان به روایت مشهور و صحیحی درباره حضرت امام صادق(ع) استناد کرد آنگاه که «یکی از محبین آن حضرت با ادعای اینکه نیمی از مردم و حتی بیشتر از آن، یار فداکار و منتظر فرمان قیام هستند، به آن حضرت برای برپایی نهضتی عظیم اصرار کرد. حضرت در پاسخ وی فرمودند که بیش از 16 یا 17 یار پا به رکاب برای قیام ندارند.
امامانی که سالیان طولانی عمر پربرکتشان را در زندان خلفای ظالم گذراندند چه موقع فرصت و امکان قیام داشتند که آن را رد کرده و خانهنشینی و عافیت را انتخاب کردهاند!؟ و اگر حرف مدعیان درست باشد، چرا تمام امامان معصوم پس از امام حسین(ع) بیاستثنا به شهادت رسیدند!؟ آیا میتوان پذیرفت که آنها زندگی در سایه حاکم غاصب ظالم را پذیرفتهاند، اما باز هم شهید شدهاند؟! پاسخ این دروغ ننگین را امام حسین(ع) در بیانی رسا و بلیغ به بلندای تاریخ بیان داشتهاند. آنجا که میفرمایند:«مثلی لا ابایع مثل یزید : یعنی کسی همچون من و هرگز با کسی همچون یزید بیعت نمیکند»